جمعهعلی حقانی، عبدالقدیم سعیدی
منشور
سازمان مللمتحد اصل را بر ممنوعیت توسل به زور و لزوم احترام به حاکمیت دولتها و
عدم مداخله در امور داخلی کشورها گذاشته است؛ اما وقوع فجایع ضدبشری در برخی دولتها،
جامعهی بینالمللی را بر آن داشته است تا بهمنظور جلوگیری از نقض گستردی حقوق بشر
و به خطر نیافتادن صلح و امنیت بینالمللی یک سلسله مداخلاتی را تحت عنوان مداخلهی
بشردوستانه انجام دهد. این مداخلات سبب شکلگیری دیدگاههای مختلف در خصوص مشروعیت
مداخلهی بشردوستانه و تقابل آن با اصول حقوق بینالملل از جمله اصل حاکمیت
گردید. مقاله حاضر با بررسی مسئله اصلی مداخلة بشردوستانه در حاکمیتملی کشورها از
منظر حقوق بینالملل، در صدد آنست تا دریابد که مداخلهی بشردوستانه در حقوق بینالملل
چگونه اقدامی است و چه تأثیری بر حاکمیت ملی کشورها دارد؟ این تحقیق به روش
توصیفی_تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته است. یر اساس یافتههای
این تحقیق، به نظر میرسد مداخلة بشردوستانه به عنوان یک واقعیت در حقوق بینالملل،
سبب تحول و تحدید حاکمیت ملی دولتها به نفع بشر شده است که در آخرین اقدام با شکلگیری
مسؤولیت حمایت بر تقدم مداخلة بشردوستانه بر حاکمیت ملی تأکید شده و بر اساس این نظریه
بینالمللی «حاکمیت» از مفهوم کنترل و اقتدار، به معنای مسئولیت در مقابل مردم تغییر
نموده که در سالهای اخیر به تصویب شورای امنیت نیز رسید. بدین ترتیب امروزه
حاکمیت در پرتو مداخلة بشردوستانه و مسؤولیت حمایت، دچار محدودیت گردیده است.
واژههای کلیدی: حاکمیتملی، مداخلهی بشردوستانه، مسؤولیتحمایت،
تحدید حاکمیت.